منتقد درونی (تعارضات درونی) را چگونه ساکت کنیم؟
همۀ ما یک تعارض درونی از یک منتقد درونی داریم. این صدایی است که در سر ما وجود دارد که به ما میگوید به اندازه کافی خوب نیستیم، یا شکست میخوریم و یا حتی نباید تلاش کنیم.
برای برخی افراد، این یک صدای منفی است که گاهی اوقات به گوش میرسد و میتواند با عقل خاموش شود. اما برای بسیاری از ما، مبارزه با منتقد درونی یک نبرد طاقتفرسای روزانه است که ما را از شادی، عزت نفس و ترک منطقه آسایش باز میدارد. وقتی در چنین فضایی هستیم، اغلب احساس بنبست میکنیم.
در این مقاله، به شما کمک میکنیم منتقد درونی خود را درک و در نهایت ساکت کنید. ابتدا، به شما کمک میکنیم تا تعارضات درونی را شناسایی کنید و با توضیح پنج شکل رایج تعارض درونی، متوجه شوید که این تعارض چه چیزی را نشان میدهد.
در نهایت، برخی از ابزارهایی که برای عبور از این تعارض و یافتن صلح پایدار نیاز دارید را به شما ارائه خواهیم داد.
علایم متداول تعارض درونی
بیایید با ایجاد یک ایده واضحتر از اینکه وقتی درگیری درونی دارید که توسط یک منتقد درونی پر سر و صدا ایجاد میشود، شروع کنیم. تعارض با خود میتواند به طرق مختلف ظاهر شود، اما در هسته آن، مبارزه بین انتخابهای مختلف است.
معمولاً، شما بین دو انتخاب گیر خواهید کرد، البته ممکن است در برخی موارد بیشتر باشد. صرف نظر از این، اگر درگیر تعارض با خود هستید، احتمالاً متوجه موارد زیر خواهید شد:
- بیقراری مداوم
- احساس ناامنی نسبت به قضاوت خود
- احساس ناتوانی و فلج شدن
- وسواس در مورد انتخابی که باید انجام دهید
همچنین اغلب چرخهای پیش میآید که در طی آن فکر میکنید روی یک انتخاب قرار گرفتهاید و سپس منتقد درونی شما سعی میکند شما را متقاعد کند که مطمئن نیستید.
بنابراین، ممکن است تنها دورههای کوتاهی از تسکین یا جرقههای اعتماد به نفس را تجربه کنید، فقط برای اینکه منتقد درونیتان دربارۀ تصمیم شما شک میکند و شما را به درگیری اصلیتان بازگرداند.
این فرایندی خستهکننده است و به راحتی تمام انرژی و توجه شما را مصرف میکند. این امر بدانمعنی است که رشد شخصی شما در زمان تعارض با خود دچار رکود میشود و موجب کاهش بیشتر عزت نفس میشود. میتوانید نسبت به احساس بدبینانه عمیقاً گیر افتادن نسبت به آینده شروع کنید.
چرا درگیری داخلی داریم؟
چرا این دورههای درگیری داخلی را پشت سر میگذاریم؟ اساساً، این تعارض، نوعی کشمکش درونی ناشی از کشش قلب و سر شما به جهات مختلف است. به عبارت دیگر، بخش عاطفی و شهودی شما (همچنین به عنوان احساس درونی شناخته میشود) در مقابل بخش منطقی و متمرکز بر واقعیت شما قرار دارد.
و هیچ راه مطمئنی برای فهمیدن اینکه کدام درست است، وجود ندارد.قلب اطلاعاتی را تنظیم میکند که ضمیر خودآگاه قادر به تشخیص آنها نیست و سر قادر است در مواجهه با هرج و مرج عاطفی عقل را به کار گیرد.
در حقیقت، هر دوی این جنبههای شما زمانی که در تلاش برای تصمیمگیری هستید بسیار مفید هستند، اما برای تشویق یک گفتگوی پربار بین قلب و ذهن، زمان و تلاش لازم است. اگر نتوانید با این روش روی خودآگاهی خود کار کنید، احتمالاً نمیتوانید با هر تصمیم مهمی که در زندگی میگیرید احساس راحتی کنید.
چه چیزی باعث تعارض درونی میشود؟
حال به نقش خاص منتقد داخلی در این کشمکش های درونی توجه کنیم. وقتی در درون خود دچار تعارض میشوید، منتقد درونی شما معمولاً چیزهایی میگوید که اعتماد به نفس و ارزش خود را تضعیف میکند.
اما چرا این اتفاق میافتد؟ اولاً درک منشأ منتقد درونی خود بسیار مهم است. چیزهایی که میگوید اغلب از تجربیات منفی اوایل زندگی شما ناشی میشود، زمانی که نسبت به خودتان احساس بدی داشتید یا توسط شخصی که برای او ارزش قائل بودید، مورد انتقاد قرار گرفتید.
با این وجود، منتقد درونی شما اغلب سعی در صدمه زدن به شما ندارد. در عوض، بخشی از ذهن شما را نشان میدهد که سعی میکند قلب شما را از آسیب بیشتر محافظت کند.
وقتی به احتمال شکست اشاره میکند، هدفش این است که شما را از تکرار تجربیات منفی گذشته باز دارد. متأسفانه، این بخش از ذهن شما درک نمیکند که این تک گویی انتقادی درونی شما را فعالانه از شادی باز میدارد.
پنج نوع تعارض درونی
اکنون که ریشههای تعارض درونی را فهمیدید، میتوانیم به بررسی چگونگی درک اشکال مختلف بپردازیم. وقتی صحبت از تعارض به میان میآید، تیپهای شخصیتی نقش مهمی در جایی که تمرکز شما قرار میگیرد ایفا میکنند. با این حال، تقریباً همه در مقطعی از زندگی خود همه این نوع درگیریها را تجربه خواهند کرد.
تضاد عشقی
عشق یکی از رایج ترین منابع درگیری درونی است. این امر احتمالاً به این دلیل است که ما در روابط عاشقانه در بازترین و آسیبپذیرترین حالت خود هستیم و این تعارض ناشی از ترس است و در زمانی که احساس ناامنی میکنیم ظاهر میشود.
همچنین قلب و مغز ما وقتی با شرکای خود سر و کار داریم، واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند. به عنوان مثال، ممکن است قلب شما در مورد کسی دیوانه باشد، اما ممکن است مغزتان از تعهد طولانیمدت به آن شخص دوری کند.
از طرف دیگر، شاید شما در یک رابطۀ کاملاً متعادل و رضایتبخش هستید که ذهن شما از آن قدردانی میکند، اما میبینید که قلب شما عصبانیت قدیمی و ساخته شده را نسبت به این شخص ابراز میکند.
تضاد اخلاقی
به طور خلاصه، در هر زمانی که دو نوع واکنش متفاوت به یک معضل اخلاقی داشته باشیم، با یک تضاد اخلاقی مواجه میشویم. معمولاً، احتمال دو نوع نتیجه مثبت را خواهیم دید، اما میدانیم که فقط میتوانیم یکی از این دو نتیجه را انتخاب کنیم. به عنوان مثال، صادق بودن گاهی اوقات در تقابل با حفظ احساسات دیگران قرار میگیرد.
ممکن است چیزی را بدانیم که یک دوست حق دانستن آن را دارد و در عین حال آگاه باشیم که انتقال آن اطلاعات باعث خوشحالی خواهد شد. یا ممکن است ببینیم که میتوانیم از یک دروغ کوچک بهرههای عظیمی ببریم و بین راست گفتن و دروغ گویی سرگردان باشیم.
تعارض سیاسی
تعارض سیاسی زمانی رخ میدهد که این احساس را داشته باشید که باورها و ارزشهای شما با حزب سیاسی معمول شما متفاوت است.
از طرف دیگر، زمانی که احساس میکنید با هیچ حزب خاصی همسو نیستید و نمیتوانید تشخیص دهید که از یک سیاست پیشنهادی جدید حمایت کنید یا مخالفت کنید، ممکن است با تعارض سیاسی مواجه شوید.
چیزی شبیه به تعارض سیاسی نیز ممکن است زمانی به وجود بیاید که احساس میکنید از اعتقادات خانواده یا به طور کلی از جامعه خود خارج هستید.
این امر میتواند یک شکل جداکننده از تعارض درونی باشد، بهویژه زمانی که از مسائل اخلاقی مهمی که ممکن است بر وابستگی سیاسی شما تأثیر بگذارد آگاه باشید.
تعارض خودتصویری
زمانی که متفاوت از آنچه که خود را میبینیم عمل میکنیم، تعارض خودتصویری را تجربه میکنیم. برای مثال، اگر شفقت خود را به عنوان سنگبنای هویت خود در نظر بگیرید. زمانی که متوجه میشوید از کسانی که به حمایت شما نیاز دارند دلخور میشوید، در نهایت احساس تعارض درونی در مورد شخصیت خود خواهید داشت.
همچنین ممکن است زمانی که در بدن خود احساس آرامش نمیکنیم، تعارض خودتصویری را تجربه کنیم. شاید برای اینکه در وزن فعلی خود احساس راحتی یا اعتماد به نفس داشته باشید، تلاش میکنید، یا بخشی از بدنتان وجود دارد که عمیقاً آن را دوست ندارید. در چنین مواردی، میل شما برای داشتن احساس خوب به اندازه کافی میتواند با احساس واقعی شما نسبت به خودتان متفاوت باشد.
تعارض وجودی
در نهایت زمانی که در مورد بزرگترین سؤالات زندگی به جهات مختلف کشیده میشوید، تعارض وجودی ظاهر میشود. بنابراین اگر دلتان بخواهد از هر لحظه که فرا میرسد لذت ببرید، اما ذهنتان ارزش برنامهریزی بلندمدت را تشخیص دهد، ممکن است نوعی تعارض وجودی را تجربه کنید.
با بهرهگیری از یک مثال گستردهتر، ممکن است باور داشته باشید که مردم اساساً خوب هستند، اما در تلاش برای توضیح شر ظاهری در جهان هستند. در همین حال، اگر با سؤالات معنوی مانند اینکه آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد یا نه، دست و پنجه نرم کنید، دچار نوعی تعارض عمیق وجودی هستید.
چگونه تعارض درونی را حل کنیم و آرامش درونی را پیدا کنیم
اکنون بیایید ببینیم که چگونه میتوانید تعارضات درونی را پیش ببرید تا روی یافتن آرامش درونی کار کنید. همۀ منازعات زندگی از جمله جنگ با درگیری درونی شروع میشود که به درگیری بیرونی تبدیل میشود.
در همین حال، همۀ تعارضات درونی و منتقدان درونی ما مسلماً از دلبستگی ناسالم به باورها، خواستهها و انتظارات ناشی میشوند. ما اغلب همه اینها را در اوایل زندگی به دست میآوریم و بسیاری از ما به سادگی اجازه میدهیم که تا بزرگسالی بدون بررسی ادامه پیدا کنند. این امر بدان معناست که بسیاری از مهمترین احساسات و انتخابهای ما همگی در باورهای منسوخ و غیرمفید خلاصه میشوند.
از این امر چه نتیجهای میتوانیم بگیریم؟ اینکه مسیر رسیدن به صلح و آرامش پایدار مستلزم بررسی واقعی باورهای ما و انتخاب آگاهانه جهت رد یا تأیید مجدد آنها است.
این فرایند با بازتاب و شناسایی باورهایی که ما را عقب نگه میدارند، شروع میشود. اکنون به تعارضات درونی خود (اعم از فعلی یا اخیر) فکر کنید و سعی کنید باورهای اساسی را که به نظر میرسد در این تعارضات نقش دارند، شناسایی کنید.
برای مثال، ممکن است باور دوران کودکی «من نمیتوانم به تنهایی کار خوبی انجام دهم» یا باور نوجوانی «هیچکس واقعاً من را آنگونه که هستم، نمیخواهد» را انتخاب کنید. فهرستی از این باورها بسازید، سپس برای به چالش کشیدن آنها آماده شوید.
بر باورهای محدودکنندۀ خود ناشی از تعارضات داخلی غلبه کنید
با داشتن لیستی از باورهای محدود کننده خود، اکنون زمان آن رسیده است که گامهای فعالی برای عبور از آنها و کاهش تعارضات درونی بردارید. ما دو تکنیک را جهت پاسخ دادن به منتقد درونی شما و تاکیدات آن بررسی خواهیم کرد.
ابتدا برای پاسخ به منتقد درونی خود، یک باور مخالف را بنویسید که با هر باور محدود کننده «مشاهده» میشود. به عنوان مثال، «هیچ کس واقعاً من را همانگونه که هستم نمیخواهد» می تواند تبدیل به «من دقیقاً همانطور که هستم ارزشمند و دوستداشتنی هستم.»
برای تمرین دوم یعنی جملات تاکیدی به لیست پاسخهای اعتقادی خود نگاه کنید و برخی از آنها را انتخاب کنید که به طور خاص با شما طنینانداز میشوند. سپس گفتن آنها را به صورت روزانه با خودتان تمرین کنید. در آینه به چشمان خود نگاه کنید و جملات تاکیدی انتخابی خود را سه تا پنج بار تکرار کنید.
اگر این کار را به اندازه کافی انجام دهید، منتقد درونی شما ساکت میشود و باورهای محدود کننده شما میتوانند به باورهایی مثبت تبدیل شوند که به جای تعارض، از انسجام درونی حمایت میکنند.
در قسمت کامنت های همین مقاله سایت وان جذب می توانید تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، خوشحال می شویم اینکار را انجام دهید!