احساس پوچی؟ چگونه بی‌ حسی عاطفی را برطرف کنیم؟

احساس ناخوشی همیشه همراه با غم و اشک نیست. گاهی اوقات، شما فقط شروع به احساس پوچی و بی حسی عاطفی می کنید.

رویدادهایی که قبلاً شما را هیجان زده می ‌کردند، ممکن است اکنون برایتان دلسرد کننده باشند و می ‌توانید از روابطی که همیشه باعث خوشحالی شما می شدند، اکنون دوری کنید.

این اتفاق برای هر کسی در هر مقطعی از زندگیش ممکن است رخ دهد و اغلب این اتفاقات زودگذر هستند. اما وقتی این احساس پوچی رخ دهد هفته‌ها یا ماه‌ها طول می کشد.

ممکن است شروع به تضعیف شدید خوشحالی شما کند یعنی تمام خوشحالی و شادی شما را از بین می برد. پس چرا این اتفاق می افتد، و اگر در حال حاضر برای شما اتفاق می افتد چه کاری می توانید انجام دهید؟ لطفا در این مقاله از سایت وان جذب با ما همراه باشید.

ما بی حسی عاطفی و احساس پوچی را در عمق قابل توجهی بررسی خواهیم کرد. قبل از بررسی علائم هشدار دهنده اصلی که باید به آنها توجه کنید، با بررسی علل این بی حسی فراگیر شروع می کنیم.

در مرحله بعد، قبل از اینکه در نهایت تکنیک هایی را ارائه دهیم که می توانند به شما کمک کنند تا دوباره احساس خوبی داشته باشید، بررسی خواهیم کرد که چرا پوچی و بی عاطفی تأثیر عمیق منفی بر سلامتی دارند.

چگونه بی حسی عاطفی را تشخیص دهیم؟

بی حسی عاطفی برای هر کسی به طور نامحسوسی متفاوت است، اما ویژگی های خاصی وجود دارد که بیشتر افراد آن را تجربه خواهند کرد.

به زبان ساده، این ویژگی شامل ناتوانی یا عدم تمایل به برقراری ارتباط عاطفی با دیگران است.

اغلب این احساس در کنار احساس پوچی به سراغمان می آید. به عبارت دیگر، ممکن است احساس کسلی، بدبینی و بی حسی داشته باشیم.

اما بی حسی نیز مزایایی دارد. از این گذشته، اگر با دیگران عمیقا ارتباط برقرار نکنید، آنها نمی توانند عمیقا به شما آسیب برسانند.

به طور مشابه، شما هرگز گرفتار مشکلات کسی نمی شوید. با این حال، موارد منفی این بی حسی بیشتر از موارد مثبت است – انسان ها ذاتا موجودات اجتماعی هستند و بعید است که بدون ارتباط با دیگران احساس خوشحالی کنند.

بنابراین، چرا ممکن است در حال حاضر احساس بی حسی عاطفی داشته باشید؟ بیایید شایع ترین علل را بررسی کنیم.

چه چیزی باعث بی حسی عاطفی می شود؟

تجارب مختلف زیادی وجود دارد که می تواند تأثیر مهمی در ایجاد بی حسی عاطفی داشته باشد. مهم این است که این قطع ارتباط و بی حسی می تواند ارادی یا غیرارادی باشد.

به عبارت دیگر، ممکن است فکر کنید که بی اعتنایی کار خوبی است، یا ممکن است صمیمانه بخواهید تصمیم به ارتباط برقرار کردن بگیرید و در عین حال متوجه شوید که قادر به انجام آن نیستید. ما با مواردی شروع می کنیم که در آن بی حسی عاطفی یک انتخاب آگاهانه است.

بی حسی عاطفی با انتخاب خود

برخی از افراد تصمیم عمدی می گیرند که حداقل برخی از احساسات خود را خاموش کنند. اغلب، این مربوط به زمینه خاصی است – ممکن است تصمیم بگیرید که از یک رابطه عاطفی بی ثباتی کناره گیری کنید.

برای مثال، ممکن است متوجه شوید که یکی از والدینتان خودشیفته است و آگاهانه تصمیم بگیرید که از تعامل با او امتناع کنید. این می تواند سلامت روان و انرژی شما را حفظ کند.

اگر این وضعیت شما را توصیف می کند، پس بی حسی عاطفی شما نقش محافظتی را در شما ایفا می کند. با این حال، نظارت بر اینکه آیا بی ‌حسی مطلق ایجاد می‌ شود و اینکه آیا کناره گیری شما شروع به گسترش به سایر روابط شما می ‌کند یا خیر، مهم است.

در موارد نادر، افراد تصمیم می ‌گیرند تمام احساسات خود را خاموش کنند. شاید شما از طریق تجربه بسیار دردناکی که تجربه کرده اید، ترجیح می دهید احساسات خود را خاموش کنید تا دیگر این اندوه را تجربه نکنید.

به عنوان مثال، ممکن است بدلیل شریک خیانتکار خود یا یک دوست خائن، این انتخاب را استقبال کنید.

بی حسی عاطفی به دلیل تجربیات گذشته

در موارد دیگر، ممکن است به دلیل تجربیات آسیب زا در گذشته، به طور غیرارادی احساسات خود را خاموش کنید.

برای مثال، ممکن است نسبت به دیگران بی‌ حس و از آنها فاصله بگیرید زیرا دیگر مایل به توجه کردن به آنها نیستید.

شما ممکن است با یادآوری آسیبات روحی خود دچار آشفتگی ذهنی شوید و بنابراین نتوانید با دیگران همدردی کنید.

در سطح فکری، ممکن است رنج دیگران را احساس کنید و با این حال متوجه شوید که وقتی خود شما با آن رنج مواجهه شدید، احساسات خود را خاموش کردید.

به عبارت دیگر، در این زمان منابع احساسی یا انرژی لازم را برای ارتباط با دیگران ندارید.

تجارب آسیب زا همچنین می توانند انتظارات شما را تغییر دهند و باعث شوند که دیگران را با دیدی منفی نگاه کنید.

به عنوان مثال، فرض کنید که در اوایل زندگی به اولین شخصی که اعتماد کرده اید، و او شما را ناامید کرده اند. ممکن است تصور کنید که دیگران نیز غیرقابل اعتماد خواهند بود و واقعاً نمی ‌توانید دیگر به هیچکس اعتماد کنید.

در این نوع موارد، بی حسی عاطفی دوباره نقش محافظتی ایفا می کند – نکته اینجاست که غیرارادی است، نه یک انتخاب عمدی.

بی حسی عاطفی ناشی از تجربیات گذشته، می تواند به شخصه ناراحت کننده باشد، زیرا ممکن است احساس کنید که به طور همزمان از دو جهت ضربه خورده اید.

ممکن است بخشی از شما واقعاً بخواهد به دیگران اجازه ورود بدهد و با آنها ارتباط برقرار کند. با این حال، بخش دیگری از شما ممکن است صادقانه باور داشته باشد که نمی توان به دیگران اعتماد کرد و اینکه ترس از آسیب پذیری داشته باشید همیشه خطرناک است.

در بخش بعدی، راه‌هایی را بررسی خواهیم کرد که می ‌توانید به آرامی شروع به تمرین مجدد برای ارتباط با دیگران کنید.

بی حسی عاطفی به دلیل مصرف بعضی داروها

همیشه در نظر گرفتن دلایل فیزیولوژیکی در اثر فقدان ارتباط عاطفی با دیگران، ارزشش را دارد. هم شرایط پزشکی و هم داروهایی وجود دارند که می توانند باعث بی حسی شما شوند.

به طرز ناامیدکننده ای، برخی از داروهایی که برای درمان اضطراب و افسردگی در نظر گرفته شده اند، در نهایت واکنش های احساسی شما را کم رنگ می کنند.

به عنوان مثال، مهارکننده‌های بازجذب سروتونین (SSRIs) مانند پروزاک و لکساپرو می‌توانند احساس بی ‌حسی را در شما ایجاد کنند و به طور موثر برخی از احساسات شما را خاموش کنند.

در حالی که برخی از افراد تنها در چند هفته یا ماه های اول مصرف دارو با این عوارض جانبی دست و پنجه نرم می کنند، برخی دیگر تا زمانی که دارو را مصرف می کنند احساس بی حسی عاطفی می کنند.

برخی از مسکن ها یا آرام بخش ها نیز تأثیر مشابهی دارند و ناراحتی شما را به قیمت مهار احساسات شما کاهش می دهند.

علی الخصوص، ممکن است احساس کنید که از هر کاری که انجام می دهید فاصله دارید، گویی که به جای مشارکت، صرفاً مشاهده می کنید. مجدداً، پس از اولین مصرف دارو تاثیر آنکاش می یابد، اما برای دیگران، تا زمانی که به مصرف دارو ادامه می دهند، ادامه می یابد.

در نتیجه، همیشه مطمئن شوید که از عوارض احتمالی هر داروی جدیدی که شروع به مصرف می کنید مطلع هستید.

اگر فکر می کنید داروهایتان احساسات شما را کم رنگ می کند و باعث می شود احساس پوچی کنید، با پزشک خود صحبت کنید و گزینه های دیگر را برای درمان امتحان کنید.

با این حال، بسیار مهم است که هرگز بدون نظارت و تأیید پزشک، مصرف داروهای تجویز شده را قطع نکنید.

علائمی که نشان می دهد در زندگی روزمره خود دچار بی حسی عاطفی شده اید

اکنون که درک بهتری از علل بی حسی عاطفی دارید، بیایید به سرعت علائم هشدار دهنده اصلی مبنی بر بی حس شدن یا قطع ارتباط شما را خلاصه کنیم.

اگر دو یا چند مورد از موارد زیر را تجربه کنید، ممکن است احساس پوچی داشته باشید:

  • کسالت
  • اجتناب از به اشتراک گذاشتن احساسات خود
  • باحساس پوچی
  • تلاش برای همدلی با دیگران
  • ترس از رها شدن
  • تلاش برای یافتن معنای زندگی

چرا احساس پوچی شما را آزار می دهد؟

بنابراین، می ‌دانید که بی حسی عاطفی و پوچی شامل چه چیزی است و ممکن است از کجا بیاید. و از روی تجربه، ممکن است بدانید که این بدترین حالتی است که می توانید داشته باشید.

اما دقیقاً چرا احساس پوچی شما را تا این حد خسته می کند؟ این قطع ارتباط چیست که به شدت رفاه شما را تضعیف می کند؟

احساس پوچی باعث می شود حس هدفمند بودن خود را زیر سوال ببرید

اولاً، اگر احساس پوچی می کنید و دیگر با کسی ارتباط برقرار نمی کنید، به راحتی حس هدفمند بودن خود را در زندگی از دست می دهید. خصوصا، بدون داشتن روابط و ارتباطاتی که باعث تقویت شما شود.

این احتمال وجود دارد که شما احساس کنید که روی زندگی‌تان هیچ کنترلی ندارید.

همچنین این احتمال وجود دارد که انگیزه خود را از دست بدهید و دیگر انگیزه ای برای پیگیری اهداف و آرزو های خود نداشته باشید.

تا زمانی که دیگر هیچ ارتباطی با دیگران نداشته باشیم، به راحتی می توان اهمیت روابط انسانی را دست کم گرفت.

در واقع، این روابط نقش بزرگی در سوق دادن ما به سوی موفقیت دارند.

علاوه بر این، احساس پوچی و قطع ارتباط به ندرت فقط مربوط به ارتباط ما با دیگران است.

همچنین این که واکنش خود را نسبت به سرگرمی ها و علایق از دست می دهیم، عادی است. بنابراین، چیزهایی که خلق و خوی ما را تقویت می ‌کردند، ما را هیجان ‌زده می‌کردند و ما را در تلاش برای موفقیت نگه می ‌داشتند، اکنون ما را دلسرد کرده اند.

و وقتی می دانیم که هیچ کاری انجام نمی دهیم، احساس خوبی به ما نمی دهد، اغلب انجام بیشتر کارها را به طور کامل متوقف می کنیم.

احساس پوچی روح شما را از مهمات زندگی جدا می کند

همچنین جدا شدن از احساسات و روابط خود با افراد دیگر هزینه معنوی دارد.

برخی افراد آن را نوعی از دست دادن روح یا قطع ارتباط روح توصیف می کنند. به عبارت ساده تر، این به این معنی است که عمیقا احساس کنید چیزی از زندگی شما کم شده است.

این احساس به شکل اندوه برای چیزی که از دست داده ایم ظاهر می شود و اغلب منجر به تلاش دائمی برای جایگزینی روح با چیز دیگری می شود.

به عنوان مثال، برخی ممکن است به مواد مخدر، الکل، قمار، غذا یا سایر راه حل و چاره های کوتاه‌ مدت روی بیاورند تا بتوانند درد چیزی که از دست رفته را تسکین دهند.

در درازمدت، تجربه کردن ناامیدی و افسردگی عمیق، عادی است.

تأثیرات از دست دادن روح بر این نکته تأکید می کند که چقدر مهم است که اقدامات لازم برای غلبه بر احساس پوچی و قطع ارتباط خود را انجام دهید.

چگونه احساس پوچی خود را متوقف کنیم؟

حتی اگر عمداً تصمیم گرفته اید که برای حفاظت از خود، احساسات خود را خاموش کنید، اکنون باید ببینید که چرا این امر در درازمدت کارآمد نیست.

بنابراین، مهم است که شروع به برنامه ریزی برای برقراری ارتباط مجدد با احساسات خود کنید و از این پوچی رهایی یابید. با اینکه انجام این کار می تواند رعب آور باشد، اما انجام چنین برنامه ای دری را به سوی یک زندگی کامل و خوب باز می کند.

مهم است که این برنامه را با درک اینکه رهایی از پوچی کار آسانی نیست، و نمی توان آن را یک شبه کامل کرد، شروع کرد.

در عوض، این یک سفر آهسته است، و ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا دوباره اشتیاق خود را تا حد ممکن احساس کنید. با این حال، ممکن است شاهد پیشرفت‌ های تدریجی باشید، و باید اینها را به عنوان نشانه ‌های تشویقی در نظر بگیرید که در واقع می‌ توانید دوباره در زندگی خوشحال باشید.

در اینجا سه گام مهم وجود دارد که می توانید برای حرکت به سوی خوشبختی بردارید.

به دنبال خودشکوفایی باشید

مسلماً مهم ‌ترین کاری که می‌ توانید برای مبارزه با خلأ عاطفی و پوچی انجام دهید این است که به دنبال خودشکوفایی باشید.

شما می توانید این خودشکوفایی را در چندین بُعد دنبال کنید: شخصی، حرفه ای و روابطی.

ابتدا، احساس رضایت شخصی در مورد یافتن و دنبال کردن سرگرمی هایی است که باعث می شود احساس کنید که غرق در دنیای خود هستید. فعالیت های خلاقانه در اینجا مفید هستند.

از امتحان کردن چیزهای جدید نترسید – هدف شما این نیست که در کاری که انجام می ‌دهید ماهر باشید، هدف برانگیختن احساساتتان است.

شما همچنین می توانید فکر کنید که این یک نوع احساس رضایت معنوی است. ثانیاً، احساس رضایت حرفه ای به معنای برداشتن گام هایی برای انجام کاری است که واقعا برای‌تان مهم است.

این ممکن است به این معنی باشد که شغلی را که دوست ندارید دنبال کنید و همزمان پیرو مهارت های خود باشید، یا اینکه ابتدا نیاز دارید چندین ساعت کار کردن به صورت داوطلبانه را بپذیرید.

ثالثاً، احساس رضایت روابطی مستلزم این است که حداقل به برخی از افراد اجازه دهید وارد قلب شما شوند – در ابتدا فقط با یک   نفر شروع کنید و بفهمید که چه احساسی دارد.

هر هیجان و اشتیاقی که احساس می کنید با آغوش باز بپذیرید

بسیار مهم است که احساسات خود را بدون توجه به آنچه که هستند خاموش کنید.

به عبارت دیگر، به احساسات خود اجازه دهید تا خود را نمایان کنند، حتی اگر ناخوشایند یا رعب آور باشند.

یکی از تکنیک ‌هایی که می ‌توانید در اینجا استفاده کنید، داشتن یک دفترچه برای نوشتن یادداشت های روزانه است. حداقل در مورد احساسی که در آن روز داشتید بنویسید و این کار را کاملاً بدون هیچ کم و کاستی انجام دهید.

خودتان را قضاوت نکنید.

این فرآیند به شما کمک می کند تا دوباره شروع به بیان کلام و درک احساسات خود کنید.

مدیتیشن نیز در اینجا می تواند فوق العاده مفید باشد.

5 تا 10 دقیقه را صرف تنفس عمیق کنید و به احساسات مختلفی که در شما جریان دارند توجه کنید. باز هم، در مورد احساسات خود پیش داوری نکنید – به سادگی نظاره گر آنها باشید.

این تمرین تفکر گسترده ای از عواطفی را که ممکن است احساس کنید به صورت عادی جلوه می دهد و همچنین به شما کمک می کند تا مانع بروز آنها نشوید.

هم یادداشت روزانه و هم مدیتیشن به شما نشان می دهد که در واقع می توانید زندگی عاطفی خود را مدیریت کنید – حتی زمانی که ناخوشایند است، زیرا تحمل آنها خیلی طاقت فرسا نیست.

و ممکن است از اینکه از احساساتتان چقدر می توانید عبرت بیاموزید، شگفت زده شوید.

خود را باور کنید

در نهایت، تنها راه برای شروع دوباره یک زندگی مثبت و رضایت بخش این است که به خودتان ایمان داشته باشید. یکی از کارهایی که در اینجا می توانید انجام دهید این است که به طور کامل درگیر این موضوع شوید که چرا به خودتان اعتقاد ندارید.

لیست افکار منفی خود را انجام دهید و آنها را تجزیه و تحلیل کنید. آنها از کجا آمده اند؟ مهمتر از آن، چه مدرکی می توانید برای رد این افکار پیدا کنید؟

سعی کنید جملات تاکیدی مثبتی را بیان کنید که نشان دهنده افزایش سطح تفکرتان نسبت به خودباوری است که می خواهید داشته باشید، و آنها را با خود تکرار کنید.

به عنوان مثال، اگر برای داشتن اعتماد به نفس تلاش می کنید، ذکر جمله ای مانند “من لایق عشق، احترام و شادی هستم” می تواند کمک کننده باشد.

در نهایت، ایجاد خودباوری اغلب حداقل تا حدودی در دوره درمان پیشنهاد می شود.

سعی کنید مشاوری را بیابید که تجربه و آموزش لازم برای درک موقعیت منحصر به فرد شما را داشته باشد و بتوانید با او در مورد حس پوچی خود صادق باشید.

سپس می توانید با یکدیگر روی درک خود و تغییر آن کار کنید.

همین حالا پروسه قانون جذب را شروع کنید

اکنون که در فرآیند پس گرفتن کنترل زندگی خود هستید، چیزهای بسیار بیشتری وجود دارد که می توانید یاد بگیرید.

قانون جذب به ما می آموزد که از هر دست که بدهیم، از همان دست نیز پس می گیریم، بنابراین با ایجاد یک ذهنیت مثبت و سازنده می توانیم انرژی مثبت را وارد زندگی خود کنیم.

منبع
thelawofattraction

تیم وان جذب

سایت وان جذب اولین و کامل ترین مرجع آموزش قانون جذب و موفقیت در ایران با آپدیت روزانه، پیشنهاد می کنیم اگر به دنبال این هستید که جزء یک درصد موفق و سطح بالای جامعه باشید، مطالعه روزانه را در برنامه خود جای دهید، خواندن روزانه مقالات سایت وان جذب هم می تواند یک عادت مفید برای شما باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا